سفارش تبلیغ
صبا ویژن

این اشک را از من نگیر...

پنج شنبه 90/2/15 1:34 عصر| | نظر

یا الله.


 "خدایا من هر زمان پیش خود گفتم که دیگر مهیا و مجهز شده ام و برخاستم برای خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم تو بر من چُرت و بی حالی را مسلط کردی ! در آن هنگامی که داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتی در آن وقتی که به راز و نیاز پرداختم!
مرا چه شده است که هرگاه با خود گفتم باطن و درونم نیکو شده و نزدیک شده از مجالس توبه کنندگان مجلس من ، گرفتاری و پیش آمدی برایم رخ داده که پایم لغزش پیدا کرده و میان من و خدمتگذاریت حائل گشته...." *

خدایا

این است درد ِ من!

این است که مرا می کُشد!

این حال ِ مناجات را از من نگیر...

بگذار با تو باشم،بگذار باتو صحبت کنم...

این اشک را از من نگیر...

که این اشک سلاح ِ من است... و سلاحه البکاء

بگذار به درگاه ِ خودت اشک بریزم...

اشکِ بر مصائب اهل بیت علیهم السلام را نگیر...

گریه بر حسین(ع) را از من نگیر...

"شاید مرا از دَرِ خانه ات رانده ای و از خدمتت دورم کرده ای ،یا شاید دیده ای سبک شمارم حقّت را پس دورم کرده ای ،یا شاید دیده ای از تو رو گردانده ام پس خشمم کرده ای، یا شاید مرا در جایگاه دروغگویانم دیده ای پس رهایم کرده ای، یا شاید دیده ای سپاسگزار نعمتهایت نیستم پس محرومم ساخته ای ،یا شاید مرا در مجلس علماء نیافته ای پس خوارم کرده ای،یا شاید مرا در زمره غافلانم دیده ای پس از رحمت خویش بی بهره ام کرده ای، یا شاید مرا ماءنوس با مجالس بیهوده گذرانم دیده ای پس مرا به آنها واگذاشته ای
یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی پس از درگاهت دورم کرده ای
، یا شاید به جرم و گناهم کیفرم داده ای یا شاید به بی شرمیم مجازاتم کرده ای" *

خدایا!

همه‌ی این ها هم که باشند،قبول...

اما؛

نگو که دوست‌م نداشتی و دعایم را نمی‌شنیدی و از درگاهت رانده بودی‌ام...

که این برایم سخت ترین عذاب است...این یک مورد غیرقابل تحمل‌ترین است برایم...

با تمام وجود فریاد می زنم:

الهی و ربی من لی غیرک؟

فریاد می زنم:

انت الخالق!

و انا المخلوق

فریاد می زنم:

و هل یرحم المخلوق الّا الخالق؟


توی پرانتز:

اولین بار است که چند روزی از ماه رمضان را میهمان ِ امام رئوف ،حضرت رضا-علیه السلام- هستم...

از این بابت خرسندم و نایب الزیاره و دعاگوی دوستان!


*فرازهایی از دعای ابوحمزه ثمالی